علی ای مهربان مولا، به انفاس مسیحایی
علی ای مایه رحمت، در دریای دانایی
زهجر و عشق رخسارت، ز جود و مهر و ایثارت
شدم راهی به دیدارت، سرانجامش تماشاییعلی ای معنی الفت، فروغ بدر پر شوکت
توهستی محور خلقت، تویی که ورد لبهایی
علی ای بهترین انسان، علی معشوق سرمستان
گل بستان و باغستان، سراپای تو زیباییعلی مقصود مشتاقان، سرود پاکی باران
علی احیاگر قرآن، ابر مرد ثریایی
علی سرور، علی دلبر، شجاع و شیر یاریگر
علی داماد پیغمبر، زعشق یار سودایی
علی ای شاه درد و غم، تویی تنها و بیهمدم
تویی فخر بنیآدم، تو پر درد و تو شیدایی
علی آوای دربندان، علی سیمای پردردان
عزیز خانه سبحان، تو راز یک معمایی
اعمال شبهای قدر:
1- غسل
2- احیاء
3- نماز هفت قل هو ا...
4- خواندن قرآن
5- زیارت عاشورا
6- خواندن نماز صد رکعتی
7- دعای جوشن کبیر
8- خواندن سورههای روم، دخان، عنکبوت
9- خواندن دعاهای وارده شبهای قدر
شبهای قدر، شبهای نوزدهم، بیست و یکم و بیست و سوم ماه مبارک رمضان است. شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمیرسد و عمل در آن بهتر است از عمل در هزار ماه و آن شبی است که در آن قرآن نازل شده است.
ماه رمضان، ماه خداوند عالمیان است و شریفترین ماهها است و ماهی است که درهای آسمان و درهای بهشت و رحمت گشوده می شود و درهای جهنم بسته میشود و در آن شبی است که عبادت در آن بهتر است از عبادت هزار ماه، پس در آن تأمل نما که چگونه خواهی بود. در شب و روز خود را چگونه نگاه میداری، اعضاء و جوارح خود را از معصیتها پاک کن و مبادا شبها در خواب باشی و روزها غافل از یاد خدا، همانا در خبر است که در آخر هر روز از روزهای ماه رمضان در وقت افطار حق تعالی هزار هزار کس را از آتش جهنم آزاد میکند که هر یک مستوجب عذاب شده باشند و در شب و روز آخر ماه بعدد آنچه در تمام ماه آزاد کرده است، آزاد میکند پس ای عزیر مبادا بیرون رود ماه رمضان و گناهان تو باقی مانده باشد و در هنگامی که روزه داران مزدهای خود را بگیرند تو از جمله محرومان و زیانکاران باشی. و تقرب بجوی بسوی خداوند تبارک و تعالی بتلاوت کردن قرآن مجید در شبها و روزهای این ماه و به ایستادن به نماز و جد و جهد کردن در عبادت و به جاآوردن نمازها در اوقات فضیلت و کثرت استغفار و دعا.
عصر پنج شنبه روزی است که خداوند دعوتنامه برای عاشقان خودش میفرستد. همه منتظر دریافت دعوتنامه از سوی محبوب هستند چه حالی دارد این بنده گنه کار، چه شوری و چه عشقی در او نهفته است با همه گناهانی که در طول هفته مرتکب شده باز هم امیدوار به دریافت دعوتنامه است غروب که میشود و هنگام دریافت دعوتنامه که میرسد حالی پیدا میکند به ناگاه دلها پرواز میکند آری آن لحظه فرشتگان برایمان دعوتنامه میآورند لازم نیست تکه کاغذی باشد تا به دستمان بدهند بلکه وقتی قلب منقلب میشود و تپش آن غیرمعلومی میشود همان لحظهای است که دعوتنامه دریافت میکند دریچه خود را به روی فرشتگان میگشاید و آنها نیز دعوتنامه را به دست قلب می دهند، خدا میداند در دل عاشق چه میگذرد بیتاب آمدن شب میشود چون دعوتنامه دریافت کرده خدا او را با همه گناهانش دعوت کرده و به حریمش راه داده، خدایا تو چه مهربان و توبه پذیری که ما را به حریم خود راه میدهی آری تو که میفرمایی به بندهات ای بنده من دعوتنامه برایت فرستادهام امشب مهمانی خصوصی دارم تو را هم دعوت کردهام. بنده گنه کار بیقرار آمدن شب میشود تا دعای کمیل شروع شود اذان گفته میشود نماز مغرب و عشاء را در خانه خدا، مسجد آرامش بخش بجا میآورد و محیای دعا میشود از همان اول دعا اشک از دیدگان جاری میشود اشک داغ از چشمها به روی گونهها سرازیر میشود این رود داغ چه حالی میبخشد به گنه کار خاکی، دیدگان بخشنده با سخاوت زیاد این دریا را هدیه به گونهها میکند تا بیدار کند قلب خوابیده و غرق در گناه ما را. ای بنده گنهکار امشب که فرصت داری کمی هم به خودت فکر کن به اعمالی که در طول هفته انجام دادهای و کارهایی که باعث رنجش محبوبت شده، آخر تا کی میخواهی ادامه بدهی چقدر توبه میکنی ولی دوباره ادامه میدهی تا کی شب جمعه اشک میریزی و توبه میکنی، ولی صبح که شد باز شروع میکنی، آخر تو که از افراد امت رسولالله هستی دیگر چرا، مگر نمیدانی چقدر پیغمبر نگران حال امت خود است، مگرنفهمیدهای که در معراج هم نگران گنه کاران امتش بود، پیامبر آن وقت از خداوند سوال میکرد که ای خدا گناهان امتم را فقط من بدانم و خودت کارنامه اعمالش را جلوی امتهای دیگر باز نکن. هیچ میدانید خدای مهربان و خوب ما به پیغمبر رحمت للعالمینش چه فرمود در جواب پیغمبر فرمود حتی تو را هم از گناهانشان مطلع نمیکنم، حتی امتت را نزد خودت هم رسوا نمیکنم، فقط خودم می دانم و خودم. اما ما چه بیمعرفت هستیم که این چنین جواب محبوبمان را میدهیم او که با همه گناهان دعوتمان میکند شرم آورتر وقتی است که دعوتنامه بفرستد و ما نرویم. آیا اگر یک فردی که نسبت به ما محبتی کرده باشد اگر کاری از ما بخواهد برای او انجام نمیدهیم؟ وقتی کسی کاری برای ما انجام میدهد و کوچکترین گره را از مشکلات ما باز میکند چقدر فکر هستیم تا در اولین فرصت جوابگوی محبتش باشیم. حال اگر برای مراسمی دعوتمان کند اولین نفر هستیم که با افتخار تمام میرویم. آیا محبوبمان حقش نیست که حداقل دعوتنامهاش را در شبهای جمعه بدون پاسخ نگذاریم و به مهمانیاش برویم عجب مهمانی با شکوهی است فرش زیر پایمان بال ملائک مقرب درگاهش است. خدایا؛ عزیز من، چقدر خوبی که بهترین و پاکترین و مقدسترین فرشها را برای بندگانت میگسترانی اما ما چه کنیم... در حقیقت به خودمان ظلم میکنیم آری ظلم به خودمان کردهایم که آشنا با خدا نشدهایم یا وقتی دعا خوانده میشود بیاختیار اشک میریزیم تا سبک شویم بر سر خود میزنیم و شرمنده اعمالی که انجام دادهایم می شویم. آن وقت در بین دعا به یاد عزیز زهرا میافتیم، به یاد غائب از نظرها او که هر هفته نامه اعمال ما به دستش سپرده میشود، یکی یکی نامه اعمال ما را میخواند. ای خدای مهربان چه حالی پیدا میکند عزیز زهرا، مهدی قرآن، وقتی نامه اعمال شیعیان مولا علی را مینگرد. بعضی نامهها را که نظر میکند با آن لبهای عزیزش تبسمی می زند و شاد میشود و دعا میکند صاحب نامه را، اما وقتی چشمش به نامه اعمال ما گنهکاران میافتد سرش را تکانی میدهد و میگوید فلانی تو دیگر چرا، تو که هفته پیش وقتی دعای کمیل خوانده میشد و صبح جمعه وقتی دعای ندبه خواندی به من قول دادی که دیگر دنبال گناه نمیروی پس چرا دوباره نامه اعمالت این چنین آلوده به گناه شده، مگر نمی دانی که چقدر دوستت دارم و دلم میخواهد بهترین باشی، مگر نمیدانی شب و روز برای همه شما دعا میکنم، مگر نمی دانی آرام و قرار از من ربوده شده و فقط به فکر شما هستم و دعا میکنم پس چرا چنین میکنی چرا ناراحتم میکنی تو که میدانی چقدر دلگیر میشوم وقتی نامهات را میخوانم اگر دوستت نداشتم این قدر نگرانت نبودم پس بدان خیلی برایم عزیز هستی و شاد میشوم وقتی کار نیکی می کنی و برای جدم علی، برای تشنه لب کربلا حسین و برای پهلو شکسته مدینه، زهرا اشک میریزی اما سعی کن قدر اشکهایی را که برایشان میریزی بدانی و راحت و ساده این همه لطف و احسان را از دست ندهی، وقتی شرمنده میشویم و سرمان را به زیر میاندازیم آنگاه دستان مهربان و نوازشگرش را چون پدری مهربان بر سرمان میکشد و میگوید: این بار را هم میبخشم و ضامنت میشوم اما قول بده هفته دیگر که نامهات را میخوانم شادم کنی، و چه سخت است که دیدگان گنهکار به دیدگان پاک و معصوم مولا گره بخورد، همان طور خجالت زده سر به زیر میافکنیم و قول میدهیم که خوب باشیم، نیکو بشویم و برای ظهورش دعا کنیم و قلب مهربانش را از خود راضی و خشنود نگه داریم.
در حین دعا صدای ناله بلند عاشقان مولا بلند میشود که با کلمه یا رب صدایش میکنند و طلب رحمت و بخشش میکنند، دستهای خود را به آستانت بلند کردهاند و عاجزانه طالب پاکی این دستهای آلودهاند آنقدر این دستها را بالا نگه میدارند تا خدا آنها را ببخشد و پاک و سفید به سویشان برگرداند، آخر اینان مضطربند، نگرانند، عاشقان نالانند، دلشوره دارند، شرمندهاند، به راستی که وقتی حرف از مرگ میشود و شب اول قبر را به یادشان میاندازند صدای ناله آنها چنان بلند است که تن را به لرزه میاندازند آنان از خود بیخود شدهاند و تشنگان شراب سردند. این آتشی را که در قلبشان به پا خواسته تنها با نوشیدن جرعهای از شراب یار تسلی خواهند بخشید و آرامش از آنها ربوده شده و تنها لحظهای آرام و قرار مییابند که محبوبشان توبه آنها را بپذیرد ناگهان دل گنه کار شاد میشود. آری ندایی از درون به او میگوید خدا توبهات را پذیرفت و دوباره برایت دعوتنامه فرستاده دعوتنامهای که خود عزیز زهرا، مهدی قرآن آن را نوشته و مظلومه مدینه، هیجده ساله پهلو شکسته، یار تنهایی علی، مادر شهید کربلا امضایش کرده آه! که چه زیباست نوشته مولا و امضای زهرا دیگر چه میخواهی از این بهترکه نه تنها توبهات را پذیرفت بلکه برای فردا هم دعوتت کرده تا عزیز زهرا، مولای خوبت را صدا بزنی و تعجیل فرجش را از خدای بخشنده طلب کنی چیزی به دعا نمانده و خدای عزیزت میفرماید: قناری خوش صدایم، بلبل خوش صوتم بخوان بلندتر، خدایت را بخوان من صدایت را دوست دارم دلم میخواهد این لحظات آخر دعا بلندتر برایم بخوانی و تو هم با صدای بلند او را میخوانی و دریای خروشان چشمانت را به تلاطم درمیآوری تا هدیهاش کنی اشک خالص و پاکت را هدیه کنی به آستان پاک و مقدس محبوبت. او که دوست دارد و پوشاننده گناهانت است. گفتم پوشاننده گناهان، خدای عزیز براستی تو چقدر ستارالعیوبی، با این گناهانی که ما داریم اگر کسی از آنها خبردار شود چه میشود اما چه زیبا میپوشانی آنها را و اجازه نمیدهی کسی با خبر شود اما این خود ما هستیم که بعضی وقتها گناهان و عیوب خود را آشکار میکنیم و تو میفرمایی: بنده من، من عیب و گناهانت را پوشاندهام. چرا خودت عیبت را بازگو و فاش میکنی و یا میفرماید: حال که من عیب تو را پوشاندهام پس تو هم عیب دیگران را بپوشان. دعا تمام میشود و فرشتگان هر کدام با در دست داشتن کاسهای بزرگ از اشک این بندگان خالص شده به سویش پرواز میکنند و اشکها را تقدیمش میکنند تا ذخیره باشد برای قیامت و شب اول قبر. آن وقت خدا به آنها میفرماید که هر کدام به انبار مخصوص بندگانم بروید و این نیکی و خوبیشان را ذخیره کنید.
هر کدام به انباری که مخصوص ذخایر ماست میروند و این اشکها را اینجا میگذارند.
بعضی فرشتگان متعجب میشوند وقتی میبینند مثلاً بندهای شب جمعه قبل در کاسهاش اشک کمی بوده ولی امشب هم اشکش بیشتر است و هم شفافیت و زلالی این آب دیدگان. بعضی دیگر هم که تعجبشان بیشتر است چون شب جمعه قبل نه اشکی بوده و نه کار نیکی. اما امشب چه سنگین است کاسه اشک و نیکی این بنده. خدایا به بندگانت ترحم کن و یاریمان کن تا هر شب جمعه از شب قبلش خالصتر و پاکتر باشیم و باران چشمان ما بیشتر لایق درگاهت شود، خدا یاریمان کن تا دریای چشمان ما لایق حریمت باشد و آنقدر باشد که بتوانیم در آن خالصی و شفافی شنا کنیم و بدن و این جسم خاکی را طاهر و پاک گردانیم.
سلام بر یوسف زهرا. سلام بر گل خوشبوی فاطمه. مهدی جان مراکه از دل مجروحم برمیخیزد پذیرا باش. سلامی که پهنایش به وسعت آسمانها و زیبایاش به بهشت و به روشنی صبح امید میماند. شبهای جمعه به جای این که از خدا بخواهند فردایش پردههای غیبت کنار رود با غرور در کنار دستگاههای موسیقی آوازهای منکر خود را به گوشهای خلایق میرسانند، دلم میگیرد که چطور زحمات سربازان جان بر کف تو را که بخاطر آنها که قبلاً کودکانی بیش نبودند و به شهادت رسیدند را فراموش میکنند بجای این که پشت و یاور رهبر پیر و دلسوزشان باشند به همه چیز پشت کردهاند و به هم قولهایی که خمینی کبیر و شهیدان در هنگام وداع از آنان گرفتند پشت کردهاند. فراموش کردهاند که تا آمدنت سرباز رهبر خود باشند. مهدی خوبم! بجای این که شهیدان افتخار کنند افتخاراتشان ورزشکاران و خوانندگان بیبند و بار و افسار گسیخته غرب است دلم میگیرد از این که از آنها پرسیده میشود دینشان چیست میگویند: اسلام، و وقتی میگویی مذهبتان چیست؟ میگویند: تشیع، عجبا از این غرایب دنیا. آخر کدام مسلمانی از یهودی و امثال اینها تقلید میکند. آن هم ادیان تحریف شده!؟ کدام انسان شیعه دلش میآید که به جای شهیدان عاشورای حسین مظلوم انگلهای فراری و بر باد رفته و بیهویت نشان سرجیبش باشند و دسته کلیدشان ؟! آخر شما که از پوشش اسلامی اکراه دارید چرا میگویید مسلمانیم، بگویید یهودی و... هستیم چون در حال حاضر قیافهام به آنها تشبیه است و رفتارم نیز همین طور! کجایند آنهایی که به عمر و معاویه لعن و نفرین میکنند که چرا علی (ع) را تنها گذاشتید پس خودشان نیز علی را تنها گذاشتهاند چرا جوانهایی که مخلصانه گوش به فرمان مهدی (عج) باشند زیاد نیستند. مهدی جان شنیدهام به گل نرگس با وفایی. اگر یک باغ نرگس بکارم میآیی، دیگر صدای نالههایم در گلو مانده، نمیخواهی در کنار تو بمیرم؟ آقایم به این امید زندهام که روزی از سفر بیایی و تو را ببینم تو را که قرنهاست دل تاریک ما به خود ندیده است. دلم برای سوغاتیهایی که میآوری تنگ شده است، میدانم برایم عطری از چادر زهرا میآوری. میدانم که حرفهای ناگفتهی علی (ع) را از چاه بیرون میآوری. ای عزیز ای پیشوای محرومان، ای سفر کرده هجران گزیده تا کی تو همچنان در غیبت و ما این چنین در هجران؟ جهان جهانی نثار قدومت باد. آیا هجران امروز ما به فردای وصال تو نمیرسد؟
ای دادخواه مظلومان ای فریادرس دردمندگان، ای آخرین امید، دیدگان جستجوگر ما بر دروازه هر سحر قامت تو را منتظر است، آیا میشود که شام تار هجران ما به صبح روشن وصالت بدل شود؟!
«ای قائم، حجت و مولایم بیا که با آمدنت جان و سروسامانی دوباره میگیریم»