سلام بر یوسف زهرا. سلام بر گل خوشبوی فاطمه. مهدی جان مراکه از دل مجروحم برمیخیزد پذیرا باش. سلامی که پهنایش به وسعت آسمانها و زیبایاش به بهشت و به روشنی صبح امید میماند. شبهای جمعه به جای این که از خدا بخواهند فردایش پردههای غیبت کنار رود با غرور در کنار دستگاههای موسیقی آوازهای منکر خود را به گوشهای خلایق میرسانند، دلم میگیرد که چطور زحمات سربازان جان بر کف تو را که بخاطر آنها که قبلاً کودکانی بیش نبودند و به شهادت رسیدند را فراموش میکنند بجای این که پشت و یاور رهبر پیر و دلسوزشان باشند به همه چیز پشت کردهاند و به هم قولهایی که خمینی کبیر و شهیدان در هنگام وداع از آنان گرفتند پشت کردهاند. فراموش کردهاند که تا آمدنت سرباز رهبر خود باشند. مهدی خوبم! بجای این که شهیدان افتخار کنند افتخاراتشان ورزشکاران و خوانندگان بیبند و بار و افسار گسیخته غرب است دلم میگیرد از این که از آنها پرسیده میشود دینشان چیست میگویند: اسلام، و وقتی میگویی مذهبتان چیست؟ میگویند: تشیع، عجبا از این غرایب دنیا. آخر کدام مسلمانی از یهودی و امثال اینها تقلید میکند. آن هم ادیان تحریف شده!؟ کدام انسان شیعه دلش میآید که به جای شهیدان عاشورای حسین مظلوم انگلهای فراری و بر باد رفته و بیهویت نشان سرجیبش باشند و دسته کلیدشان ؟! آخر شما که از پوشش اسلامی اکراه دارید چرا میگویید مسلمانیم، بگویید یهودی و... هستیم چون در حال حاضر قیافهام به آنها تشبیه است و رفتارم نیز همین طور! کجایند آنهایی که به عمر و معاویه لعن و نفرین میکنند که چرا علی (ع) را تنها گذاشتید پس خودشان نیز علی را تنها گذاشتهاند چرا جوانهایی که مخلصانه گوش به فرمان مهدی (عج) باشند زیاد نیستند. مهدی جان شنیدهام به گل نرگس با وفایی. اگر یک باغ نرگس بکارم میآیی، دیگر صدای نالههایم در گلو مانده، نمیخواهی در کنار تو بمیرم؟ آقایم به این امید زندهام که روزی از سفر بیایی و تو را ببینم تو را که قرنهاست دل تاریک ما به خود ندیده است. دلم برای سوغاتیهایی که میآوری تنگ شده است، میدانم برایم عطری از چادر زهرا میآوری. میدانم که حرفهای ناگفتهی علی (ع) را از چاه بیرون میآوری. ای عزیز ای پیشوای محرومان، ای سفر کرده هجران گزیده تا کی تو همچنان در غیبت و ما این چنین در هجران؟ جهان جهانی نثار قدومت باد. آیا هجران امروز ما به فردای وصال تو نمیرسد؟
ای دادخواه مظلومان ای فریادرس دردمندگان، ای آخرین امید، دیدگان جستجوگر ما بر دروازه هر سحر قامت تو را منتظر است، آیا میشود که شام تار هجران ما به صبح روشن وصالت بدل شود؟!
«ای قائم، حجت و مولایم بیا که با آمدنت جان و سروسامانی دوباره میگیریم»
خواهد آمد ای دل دیوانهام او که نامش بر لبانم آشناست
گل نرگس برایش چیدهام باور کن خواهد آمد با وفاست
السلام علیک یا اباصالح المهدی
سلام بر یوسف زهرا! سلام بر گل خوشبوی فاطمه؛ مهدی جان سلام مرا که از دل مجروحم برمیخیزد پذیرا باش؛ سلامی که پهنایش به وسعت آسمانها و زیباییاش به یاد بهشت و به روشنی صبح امید میماند.
سحرخیز مدینه! شکوههای دل مهربان تو از دست ما بسیار است میدانم که مهربانی تو بیشتر از این حرفهاست که ما را با گناهانمان رها کنی ولی چقدر سخت است که مسلمانان لحظهای برای شادی دل مهربان و پر دردت تلاش نمیکنند میدانم چقدر سخت است که وقتی به یاد مادرت میافتی و آن وقت زنان شیعه را میبینی که چادر و نشانه مادرت را از سر انداختهاند چقدر دلگیر میشوی وقتی که به جای پرده عفت، بر چهره آنان غبار آرایشگری را میبینی و به جای سکوت زنانه و حجب و حیا در خیابانها خندهها و عشوههای زیرکانه را میبینی، دلت به حال تنهایی و مظلومیت مادرت در بین کوچه و همسایه میگیرد. مهدی جان! چه روزها که به یاد فرق شکافته جدت علی به فرق شیعیانش نگاه میکنی ولی چیزی جز سرهای چرب کرده نمیبینی. مولای محبوبم! چه گردنکشیها که کردم ولی تواز من نرنجیدی.
عزیز مهربانم! قول دادی از سفر که آمدی، اگر ما زنده باشیم، یک سفر ما را همراه خودت به زیارت قبر مادرت زهرا خواهی برد. نگذار آرزو بر دل بمانم، دلم را شاد کن و دست مرا به خاک قبرش برسان. ای محبوب آسمانیم! چطور میتوانم آرزویی را بر ظهور تو مقدم بشمارم، که با آمدنت همه چیز به پایان میرسد و همه دردهایم التیام مییابد. خوب غائب از نظرم! عیبی ندارد اگر از کم سعادتی، تا آمدنت دوام نیاوردم و مردم، باز این امید را دارم که در بستر مرگ به نزدم خواهی آمد و شهادتینم را به من تلقین خواهی کرد و بعد از مرگ چشمهای مهربانت، مرا تا گور بدرقه خواهند کرد و سبدی از گل نرگس، با من به قبر خواهی فرستاد که در آن پیام بر فرشتگان قبر میدهی، که این عاشق نالان من است، دلش در شوق انتظار من بوده، او را عذاب نکنید چون با عشق من سوخته، دگر آتش نباید او را بسوزاند. پس به امید آن روز زنده میمانم و بخاطرت مجنون مجنونها میشوم، فقط دعایم کن و رهبر پیرو دلسوزم را تا آمدنت دربینمان نائب قرار ده و از خدا بخواه تا در غیبت تو، سنگ صبور و سایبان ما، فقط «خامنهای عزیز» باشد.
الا یا ایها المهدی مدام الوصول ناولها
که در دوران هجرانت بسی افتاد مشکلها
اگر دانستمی کویت به سر میآمدم سویت
خوشاگر بودمی آگه ز راه و رسم منزلها
«ای قائم، حجت و مولایم بیا، که با آمدنت جان و سر و سامانی دوباره میگیریم»
آدینه های دلگیرِ با لحظه های خزانی
رفتند بی شکوفه ماندیم استخوانی
بر ماه چشم بستیم تندیس «من» شکستیم
شاید شبی بیایی زیبای آسمانی
سرگشته کویریم موسی شوق برگرد
یک طور اضطرابیم از بانگ «لن ترانی»
سلام دوستان وبلاگ انتظار با موضوع انتظار سبز و سرخ در روز نیمه شعبان شروع به کار کرد باشد که با کمک شما منتظران حقیقی تا ظهور یار ادامه یابد